به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه شرق؛ سفرنامهنویسی در چند قرن اخیر از منابع مهم در شناسایی تاریخ و فرهنگ ملل بوده است. سفرنامهها از منابع مهم تاریخی بهشمار میروند، هم به لحاظ شرح مطالب و اطلاعات دستاول از وقایع و رویدادها، و هم برخورداری از موضوعات مردمشناسانه، جامعهشناسانه، اقتصادی، جغرافیایی و طبیعتشناسانه. امتیاز آنها بر کتابهای تاریخ پرداختن به جوانبی است جز سیاست و روابط سیاسی و نظامی صرف و خشک، و به همین سبب، در عین ارائه اطلاعات بسیار مفید و اختصاصی، سرگرمکنندهاند و ما را از چیزهایی باخبر میکنند که دیگر وجود ندارند یا تغییر شکل دادهاند. پدیدآورندگان این آثار معمولا مأموران سیاسی و نظامی دولتهای اروپایی بهویژه انگلستان هستند که غالبا تحت عنوان سیاح یا مبلغ مذهبی به ایران میآمدند و مشاهدات و داوریهای خود از جامعه ایران و سلوک ایرانیان و وضعیت آنها را ثبت میکردند که معمولا با نگاه از بالا و تحقیر همراه بوده است. با این وصف چون از بیرون به جامعه ایران نگریستهاند، نظر ایشان تأملبرانگیز و راه گشاست.
مجموعه «ایران قاجار در نگاه اروپاییان» از مجموعه کتابهای انتشارات ققنوس است که تاکنون سه عنوان آن با نامهای «نماهایی از ایران» یادداشتهای سرجان مَلکُم، «مأموریت به ایران» از مارتین هنری دانوهو و «نگاهی به ایران» خاطرات دوروتی دو وارزی ترجمه و منتشر شده است. جلد چهارم این مجموعه با نام «شش ماه در ایران» سفرنامه ادوارد استاک به تازگی با ترجمه شهلا طهماسبی منتشر شده است. کتاب «شش ماه در ایران» چاپ سال 1882 م/1299 ه.ق سفرنامه ادوارد استاک ایرلندی است که دربارهاش اطلاعات زیادی وجود ندارد. او کارمند غیرنظامی حکومت هند انگلستان یا راج بریتانیا بود (تشکیلاتی که انگلیسیها برای اداره شبهقاره هند ایجاد کرده بودند) و نیز از مقامات سازمان «منطقه و مستعمره» در ایالات شمال غربی هند، که بعدها اوتارپرادش خوانده شد. استاک پس از هشت سال کار در هندوستان، در ژانویه 1881 م / 1298ه.ق به قصد سفر به اروپا از طریق ایران و دیدن این سرزمین پررمزوراز از هند خارج شد. او مانند اکثر کسانی که از هندوستان به ایران میآمدند مقصدش بوشهر بود و در فوریه 1881 م/ بهمن 1298 ه.ق در اواخر دهه سوم سلطنت ناصرالدینشاه قاجار وارد ایران شد. پس از گشتوگذاری مفصل و شبانهروزی در مناطق جنوبی ایران به تهران و از آنجا به شمال ایران رفت تا از راه روسیه به اروپا بازگردد. دقت نظر و دیدگاههای جامعهشناسانه و واقعبینانه و نثر هنرمندانه و تصویری استاک جذابیت زیادی به نوشتههای او بخشیده است و چون برای این سفر مأموریت دولتی نداشته تا حدودی بدون جانبداری و تعصب خاص برخورد کرده، البته همراه با خودنمایی و خودشیفتگی و اظهارات موهوم، و با ایرانیان بسیار اخت شده است. او در بخش آخر سفرنامه خود نتیجهگیریها، ارزیابیها و توصیههایی برای استفاده از منابع طبیعی و انسانی سرشار ایران کرده است که امروز نیز مصداق دارد و یک نمونه آن کویرهای نمک بسیار و گسترده ایران است. همچنین توضیحاتی درباره مختصات جغرافیایی، نظام مالیات ارضی در مناطق جنوبی و مرکزی و وضعیت عمومی ایران در آن زمان ارائه داده است.
وی در سفرش به شیراز و تخت جمشید مینویسد: «صبح روز بعد به تخت جمشید رفتیم. خرابههای تخت جمشید را باستانشناسان متبحر تشریح و توصیف کردهاند، بنابراین هر کوششی از جانب من برای ارائه گزارشی علمی از آن زاید و گستاخانه خواهد بود. با این وصف شاید لازم باشد توضیح بدهم که بیننده عادی توقع دارد چه چیزی در این مکان مشهور ببیند. گفته شده که تخت جمشید پای صفهای سنگی بنا شده که انتهای شمالی مرودشت را در کرانه شرقی آن محصور کرده است... تخت جمشید در موقعیت بسیار متروک و پرتی قرار دارد، در مقابل آن خلأ بیانتهای مرودشت است و پشت سرش کرانه کوهستانی خشن و بیبر حزنانگیز. با اینکه در ابعاد بسیار عظیم طراحی شده پیداکردن آن در سرزمینی که از آن کوچکترین نشانی در دست نیست دشوار است. گویی طبیعتکار شاهان را با سه ساخته خود در این دشت دوردست به بازی گرفته و در عظمت کارش گوی سبقت را از آنان ربوده است. اینها سه کوه با شیبی تند و سر به آسمان کشیدهاند. گویی این سه پدیده غولآسا محافظان واقعی مرودشتاند و با نگاه کردن به آنها از تخت جمشید، پوچی و بیهودگی عظمت انسان به ذهن راه مییابد». استاک پس از بازگشت به هند در سال 1882 میلادی، به سرپرستی سازمان جدیدالتأسیس «ثبت اراضی و کشاورزی» ایالت آسام منصوب شد و علاوه بر انجامدادن وظایف رسمی خود، تحقیقات پرباری درباره اقوام و زبانهای مختلف هندی از جمله قوم مکری صورت داد. سپس در کتابی به نام مکریها به شرح حال آنها پرداخت. ادوارد استاک در سال 1884 م در سیوهفتسالگی بر اثر بیماری جان سپرد.
نظر شما